Blog . Profile . Archive . Email  


تنها

کيف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشيد يه کمربند می خواستم ، آخه فردا تولـد بابامه !
به به . مبارک باشه .. چه جوری باشه ؟ چرم يا معمولی ، مشکي يا قهوه ای ؟!
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت ..
فرقی نداره ، فقط ... فقط دردش کم باشه !!


 


 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:پسرک,بابا,تولد,کمربند,درد,ساعت 23:16 توسط محمد| |


Power By: LoxBlog.Com