Blog . Profile . Archive . Email  


تنها

قیامت بی حسین غوغا ندارد/شفاعت بی حسین معنا ندارد/حسینی باش که در محشر نگویند/چرا پرونده ات امضاء ندارد///پیشاپیش فرا رسیدن محرم الحرام آن ماه ضجه و زاری شیعیان و آن ماه امید به ظهور خون خواه حسین علیه السلام رو بهتون تسلیت میگمـ!

نوشته شده در شنبه 28 آبان 1390برچسب:محرم,الحرام,ظهور,خون خواه,شیعه,حسین,امام,ساعت 12:18 توسط محمد| دیدگاه |

روز مباهله همان روزیست که محاجه و مقابله دین ما و دین مسحیان صورت گرفت!

همان روزی که مولای ما بعنوان جان پیامبر(انفسنا و انفسکم) قلمداد شد!

بر همه ی شیعیان و مسلمانان جهان این روز رو تبریک میگمـ

نوشته شده در شنبه 28 آبان 1390برچسب:مباهله,شیعه,مسیحی,امام علی,پیامبر,ساعت 12:10 توسط محمد| دیدگاه |

بدون شرح...!

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 24 آبان 1390برچسب:همه چی,آروم,زندگی,فقر,ساعت 11:33 توسط محمد| یک دیدگاه |

خشک است گلوی حرف های هر روزی ! از چه بگوییم ؟ از عشق ؟ از امید ؟ از روزهایی که در فرار می گذرد ؟ از چه بگوییم؟ از تیک و تاک ساعت و چهار سوی یک اتاق و تنهایی ؟ یا از شبهایی که جای روز می شود و روزهایی که هیچ ؟ در پی چه باشیم؟ آینده ای نامعلوم؟ حقهایی که می خورند و یا عشقهایی که می کشند ؟ کدام ؟ تنها می بینیم ٬ سکوت می کنیم و می شکنیم !!! با اینهمه ٬ تنها یک کاش باقی می ماند ... کاش هیچگاه بزرگ نمی شدیم ... کاش ... 

نوشته شده در یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:چه بگویم,امید,عشق,فرار,روز,گذشتن,ساعت 17:40 توسط محمد| دیدگاه |

ناشناس : سلام خوشگله

، دوست پسر داری ؟ -بله

، شما؟ -من داداشتم ،

صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم 

 

دوست پسر داری؟ -نه نه اصلا

-من دوست پسرتم ......واقعا که ...

-عزیزم به خدا فکر کردم که تو داداشمی !!!

-خوب داداشتم دیگه ،

صبر کن خونه برسم من میدونم و تو....

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:دوس پسر,داداش,ناشناس,ساعت 23:40 توسط محمد| 2 دیدگاه |

خروسه هم میگه حسرت به دلمون موند یه شب املت نخوریم 

 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:املت,بوسه,خروس,مرغ,ساعت 23:32 توسط محمد| دیدگاه |

از یه دختره پرسيدم : حالت چطوره ؟ گفت :ميجي يوجي !! اولش فکر کردم داره چيني ژاپني حرف ميزنه نگو منظورش اين بوده : مرسي ، تو چي..؟ یعنی این دخترا به روح اعتقاد دارن؟؟؟!!!

 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:دخترا,میجی,ژاپنی,مرسی,روح,ساعت 23:27 توسط محمد| دیدگاه |

ملت ایران خطاب به تخم مرغ : شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم 

(باید گریست )

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:تخم مرغ,شانه,گریه,ساعت 23:23 توسط محمد| دیدگاه |

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

...

جایی که گنج، "جنگ" می شود
درمان، "نامرد" می شود

قهقه، "هق هق" می شود


اما دزد همان "دزد" است

درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ
 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:سرزمین,واژه,وارونه,ساعت 23:19 توسط محمد| دیدگاه |

کيف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشيد يه کمربند می خواستم ، آخه فردا تولـد بابامه !
به به . مبارک باشه .. چه جوری باشه ؟ چرم يا معمولی ، مشکي يا قهوه ای ؟!
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت ..
فرقی نداره ، فقط ... فقط دردش کم باشه !!


 


 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:پسرک,بابا,تولد,کمربند,درد,ساعت 23:16 توسط محمد| دیدگاه |

بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم 
و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا
 

از هیچ کار بچگیم پشیمون نیستم ، جز اینکه آرزو داشتم بزرگ شم ...

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:بچگی,آرزو,لولو,هورا,ساعت 23:9 توسط محمد| دیدگاه |

حتی یه ژژژیانم نداریم باهاش یه دور بزنیم !  آخه این چه وضعیه ؟! چه زندگی ایه ما داریم ؟!

(خداروشکر که تنمون سالمه )

 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:ژیان,زندگی,شکر,خدا,ساعت 22:30 توسط محمد| دیدگاه |

فاصله ها... دل شکسته ام، از تکرار حادثه ها به دنبال مرهمی هستم تا رد پای زخمی را بزدایم . می خواهم فاصله ها را به فراموشی بسپارم و امید را به خانه کوچک قلبم دعوت کنم. اولین امید من آن وجود پاک توست و آخرین امید من نگاه توست...

 

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:فاصله,خسته,دلشکسته,ساعت 22:20 توسط محمد| دیدگاه |

شانس یکبار در خونه ادم رو میزنه ... ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره ... بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد میاد تو!!! اینه زندگی ما !!!! ...

نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:زندگی,روزگار,شانس,بدبختی,ساعت 15:5 توسط محمد| دیدگاه |


Power By: LoxBlog.Com